جدول جو
جدول جو

معنی الم پرور - جستجوی لغت در جدول جو

الم پرور
(بَ)
آنکه پیوسته غمگین و اندوهناک است. غمناک. اندوهگین، کنایه از برف ریزه های یخ بسته بود. (انجمن آرا ذیل خاتمه) :
الماس سوده بیخته، برطرف صحرا ریخته
تا هر که زو بگریخته، مجروح از آنش پاستی.
هدایت (صاحب انجمن آرا: خاتمه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دام پرور
تصویر دام پرور
پرورش دهندۀ حیوانات اهلی مانند گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل پرورش دهد، باغبان، گل پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم پرور
تصویر غم پرور
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
فرهنگ فارسی عمید
آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب می کند، دوستدار دانش و فرهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم پرور
تصویر شکم پرور
شکم پرست، پرخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم پرور
تصویر ستم پرور
کسی که ظالم را حمایت کند و ظلم و ستم را رواج دهد، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(کَلْ لَ / لِ پَرْ وَ)
کله پروار. (ناظم الاطباء). رجوع به کله پروار شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پروردۀ غم. آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد: خواهر غم پرور
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نام رودیست در بلوک نور (مازندران). رجوع به مازندران و استراباد رابینو ص 31 و ترجمه همان کتاب ص 55 شود
لغت نامه دهخدا
پرورندۀ ملک. آباد و پررونق کننده مملکت. آنکه موجب ترقی و تعالی مملکت است:
راست گویی خسرو عادل جلال ملت است
ازپی توقیع، کلک ملک پرور در بنان.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 426).
ملک از تو فخرگستر و داد از تو شادکام
فخر از تو ملک پرورو دین از تو شادمان.
عثمان مختاری (ایضاً ص 457).
ملک جهان رسید ز جد و پدر به او
زین روی همچو جد و پدر ملک پرور است.
امیرمعزی.
ای ملک پروری که نیارند زد همی
پیش سخاو رای تو دم ابر و آفتاب.
امیرمعزی.
همیشه کینه کش وملک پرور است و که دید
که کینه کش بود و ملک پرور آتش و آب.
امیرمعزی.
ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست
که دادکیشان بیشند و ظلم کیشان کم.
سوزنی.
ژالۀ نعمت از هوای سخا
بانوی ملک پرور افشانده ست.
خاقانی.
هست اتابک، مصطفی تأیید و اسکندرخصال
کاین دو را هم در یتیمی ملک پرور ساختند.
خاقانی.
هلال حلقه شود روز عید در میدان
به پیش رمح فلک سای و ملک پرور او.
ظهیرفاریابی.
پادشاه را هفت وزیر شایسته بود، هر یک کامل و عاقل و ناصح و فاضل و ملک پرور. (سندبادنامه ص 78). امثلۀ قضا بر موجب رضای او موشح به رای انور ملک پرور عدل گستر. (سندبادنامه ص 274).
در عهد وزیر ملک پرور
خورشید جلال چرخ مسند.
؟ (از ترجمه محاسن اصفهان ص 134)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
پرورندۀ ملت. پرورش دهنده ملت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در اندیشۀ مردم مملکت باشد و در رفاه حال آنان بکوشد
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) :
بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست
این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَسْ سُ وَ)
کرم پرورنده. کرم گستر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرم گستر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
کنایه از ظالم و ظلم کننده و ظلم روا دارنده. (برهان) (انجمن آرا) (مجموعۀ مترادفات ص 241)
لغت نامه دهخدا
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ کَ دَ / دِ)
پرورندۀ حیوانات اهلی. مربی دام. تربیت کننده دام یعنی حیوانات اهلی
لغت نامه دهخدا
حامی اسلام و مسلمانان:
سلاطین نژادا خلیفه پناها
تویی مملکت بخش و اسلام پرور.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
مشوق ادب. مروّج فرهنگ:
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرور است و علم خریدار.
فرخی، ادباب بلاد، پر کردن آنرا از عدل
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ دو دَ / دِ)
دل پرورنده. پرورندۀ دل. آنکه دل را پرورش دهد. تربیت کننده باطن:
برآراستندی به فرهنگ و رای
سخنهای دل پرور جان فزای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادب پرور
تصویر ادب پرور
مشوق ادب
فرهنگ لغت هوشیار
نام بردارنامدار: چو رامین را بدید آن نام پرور نبودش دیده را دیدار باور. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پرور
تصویر دل پرور
تربیت کننده باطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایمپرور
تصویر ایمپرور
لاتینی شاهنشاه سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله پرور
تصویر گله پرور
آنکه گله و رمه را پرورش دهد کسی که بتربیت اغنام و احشام پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرم پرور
تصویر کرم پرور
بخشش کننده سخی جواد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم پرور
تصویر غم پرور
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل را تربیت کند باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم پرور
تصویر شکم پرور
شکم پرست پر خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم پرور
تصویر ستم پرور
ظلم کننده ظالم، ظلم روا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
پرخوار، شکم بنده، شکم خوار، شکمو
فرهنگ واژه مترادف متضاد